۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

تا آزادی(...)


شیوا نظر آهاری را هرگز از نزدیک ندیده ام. هیچگاه با او آشنایی نداشته ام و اصولا از وجود چنین موجودی در دنیا بی خبر بودم! تنها نقطه اتصال من با او 6 تکه فیلم کوتاه دانلود شده از یوتیوب می باشد که همین اندک نیز برای حس یک روح بزرگ و یک صداقت زلال و یک رفاقت ناب کافی می باشد. از آن زمان پیوندی ناگسستنی و ناخودآگاه همراه باعذاب وجدان و احساس دینی بس بزرگ بر روح و روانم سنگینی می کند. هیچگاه خود را در حد او ندیده و اندکی از شهامت و استقامت و آزادگی او را در خود نمی یابم. ولی معنای رفاقت و با مرام بودن را به خوبی درک می کنم. می دانم حس تا انتها همراه بودن چه نیروی شگرف و روح پاکی را می طلبد. می دانم آزاد اندیشی و بیان حق و حقیقت از توان هر کسی بر نمی آید. و نهایتا می دانم که من در حدی نیستم که بتوانم کار زیادی برای او که ماههاست در بند می باشد انجام دهم ، حتی آنقدر هم بزرگ نیستم که صدایم جایی منعکس شود و صدای بشردوستی و پاکی او را به گوش بی خبران برسانم. از این روی با خود عهد کرده ام تا زمانیکه وجدانم به آرامش نرسیده است او را تنها نگذارم. نمی دانم چگونه ولی سعی خود را می کنم. اینکه حتی به اندازه ذره ای موفق خواهم بود یا نه را نیز نمی دانم . ولی می دانم که راه خود را کم کم نمایان خواهد ساخت. دلم می خواهد شیوا بداند که اگر او می گوید “من عاطفه ام ، مرا هم در یند کنید.” هستند کسانیکه با تمام وجود بگویند :” ما شیوا هستیم، ما را هم در بند کنید.”
در انتها باید بگویم نمی دانم روال این وبلاگ چگونه پیش خواهد رفت. می دانم که به سیاست کاری نداریم ولی تمام سعی ام را خواهم کرد تا شیوا و افکار بشردوستانه او را (که در حد درک خیلی ها نمی باشد و اصولا و منطقا از فهم آن عاجز هستند) بسط دهم. اولین پست این وبلاگ زمانی انتشار می یابد که مدت زمان زیادی به دادگاه شیوا(2خرداد 1389) باقی نمانده است.نمی دانم که دادگاه او واقعا محلی خواهد بود برای ستاندن داد او ، یا بیدادگاهی خواهد بود برای به بند کشیدن انسانیت و شرافت انسانی. آرزو می کنم که خدای بزرگ ثابت کند که در نبرد بین انسانیت و شقاوت این انسانیت است که پیروز صحنه را ترک می کند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر